هاینز ورنر: زندگینامه، تحصیلات و نظریه ها

تصویر پروفایل
هاینز ورنر: زندگینامه، تحصیلات و نظریه ها

مقدمه

هاینز ورنر روانشناس اتریشی بود. ورنر نظریه پرداز رشد بود که رویکردی تطبیقی ارگانیسمی به رشد داشت. وی رشد را فرایند ذاتی می دانست که تحت تأثیر برخی عوامل می باشد.

تولد و کودکی هاینز ورنر

هاینز ورنر در یازدهم ماه می سال 1890 در شهر وین اتریش به دنیا آمد. پدر و مادر ورنر یهودی بودند. ورنر در دوره کودکی به موسیقی علاقمند بود و ویولون می نواخت.

تحصیلات هاینز ورنر

هاینز پس از پایان دوران مدرسه ابتدا تصمیم داشت در رشته مهندسی ادامه تحصیل دهد، ولی علاقه ای که وی از دوران کودکی به موسیقی داشت سبب شد تا رشته موسیقی را انتخاب کند. دامنه علاقمندی های ورنر پس از حضور در دانشگاه گسترده تر شد به طوری که تصمیم گرفت در رشته فلسفه و روانشناسی تحصیل کند.

گرایش و علامقمندی ورنر در مکاتب روانشناسی، روانشناسی گشتالت بود. این گروه از روانشناسان معتقد بودند که « کل چیزی فراتر از اجزاء تشکیل دهنده آن می باشد. آنها معتقدند که افراد گرایش دارند هر چیزی را به صورت یک کل دارای معنا و مفهوم درک کنند. »

روانشناسان گشتالت خود به دو گروه پیروان مکتب برلین و پیروان مکتب لایپزیک تقسیم می شدند. این دو گروه در کلیت مفاهیم مکتب گشتالت با هم توافق داشتند، اما روانشناسان مکتب برلین تنها بر ادراک تأکید داشتند، ولی روانشناسان مکتب لایپزیک فرایند رشد را نیز مورد توجه قرار می دانند. ورنر پیرو مکتب لایپزیک بود.

شغل هاینز ورنر

ورنر در سال 1917 به عضویت مؤسسه روانشناسی هامبورگ در آلمان، درآمد و به مدت 16 سال در هامبورگ ماند. پس از به قدرت رسیدن نازی ها وی که مذهب یهودی داشت از آلمان اخراج شد. ورنر ابتدا به هلند و از آنجا به امریکا مهاجرت کرد.

ورنر در امریکا ابتدا به عنوان محقق در مدرسه تربیتی والن کانتی مشغول به فعالیت شد. وی به مدت 7 سال تحقیقاتی با موضوع کودکان عقب مانده و کودکان دارای آسیب های مغزی پرداخت.

در سال 1943 با ورود به کالج بروکلین وارد حیطه تدریس شد. در سال 1947 کلارک مشغول به تدریس شد.

ایده ها و نظریات هاینز ورنر

ورنر جزء نظریه پردازان رشد بود و رویکردی ارگانیسمی و تطبیقی داشت.

ورنر معتقد بود رشد هنگامی رخ می دهد که ارگانیسم از یک کل به بخش های کوچکتر تقسیم شود و هر بخش دارای یک کارکرد مشخص باشد. وی همچنین اعتقاد داشت این بخش ها دارای سلسله مراتب می باشند. در این سلسله مراتب سطوح بالالتر سطوح پایین تر را کنترل می کنند.

جهت گیری ارگانیسمی: جهت گیری ارگانسیم را مناسب ترین توصیف رشد می دانست و معتقد بود نباید هر مرحله را جداگانه مطالعه کنیم، بلکه باید فرایندهای ذهنی با سایر زمینه های رشدی در ارتباط می باشند.

جهت گیری تطبیقی: رشد در عین حال که یک فرایند ذاتی است تحت تأثیر فرهنگ، نوع و حالت های آسیب شناختی می باشد. بین کودکان و افراد بومی شباهت های بنیادی وجود دارد و این شباهت در زمینه افتراق خود از محیط می باشد.

اصل اتوژنیک: این اصل تغییرات ساختاری در فرایند ارگانیسم را توصیف می کند.

افتراق خود از شیء: نوزاد انسان در ابتدا در سطح حسی-حرکتی- عاطفی قرار دارد. نوزاد خود و محیط را یکی می داند. افتراق خود از شیء به مراحلی که اطلاق می شود که در طی آن کودک به این توانایی دست می یابد تا خود را از محیط پیرامون خود مستقل ادراک کند.

سطح ادراکی: دستیابی به افتراق خود از شیء مستلزم به دستیابی به سطح ادراکی می باشد.و کودک توانایی اندیشیدن کلی و مجرد را دارد.

برگشت به سطوح اولیه: رشد حرکتی رو به جلو می باشد و انسان مراحل رشد را به سوی دستیابی به سطح ادراکی طی می کند. ورنر همچنین معتقد بود در مسیر رشد گاهی فرد موقتاٌ به سطوح پایین تر ادراک باز می گردد.

ریز پدید آیی: ریز پدید آیی به این نکته اشاره می کند که فرد در مواجه با یک تکلیف جدید برای درک آن از سطوح پایین تر ادراک شروع می کند تا به یک کل منسجم دست یابد. ریز پدیدآیی توالی مراحل رشد را طی می کند.

تصور ذهنی تصویری: ورنر اعتقاد داشت که کودکان با استفاده از تصاویر ذهنی تفکر می کند.

ادراک قیافه شناسانه: افراد هنگامی که به ویژگی های حرکتی، عاطفی و گویندگی سایرین پاسخ می دهند. در واقع به ویژگی های قیافه شناختی عکس العمل نشان می دهند.

وحدت حواس: ادراک قیافه شناسانه بر پایه وحدت حواس رخ می دهد. هنگامی ادراک قیافه شناسانه اتفاق می افتد جابه جایی حسی صورت می گیرد. این جابه جایی حسی بیانگر وجود وحدت و همکاری بین حواس می باشد.

تشکیل نماد: زبان نخست در زمینه فرایندهای فیزیکی، حالت ها، عواطف و احساسات به وجود می آید و به یک فعالیت مستقل تبدیل می شود، البته هیچ گاه ارتباطش با ارگانیسم را قطع نمی کند. نمادهای زبان دربرگیرنده های کلمات، تصاویر و اعمالی هستند که اشیاء مفاهیم و رخدادها را در برمی گیرند.

طبیعت چند خطی رشد: ورنر رشد را فرایندی چند خطی در نظر می گرفت که هرکدام مسیر خود را طی می کنند.

موضوع  عدم تداوم: منظور از رشد پیوسته کمی بودن و رشد ناپیوسته کیفی بودن فرایند رشد می باشد. ورنر رشد را شامل تغییرات کمی یا کیفی می دانست. ورنر تغییرات کیفی را مهم تر می دانست.

آثار ورنر

  • روانشناسی تطبیقی رشد ذهنی
  • تشکیل نماد

مرگ هاینز ورنر

ورنر در چهاردهم ماه می 1964 درگذشت.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟

تقریبا

خیر

دانلود مطلب

فهرست مطلب