مقدمه
همه ما در زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی تلاش می کنیم که فرد مقابلمان را درک کنیم اما در مواقعی نیز درک رفتار و احساسات دیگران برایمان دشوار می گردد، مخصوصا اگر این افراد رفتار های نابهنجاری از خود بروز دهند. البته همه ی افراد و حتی خودمان نیز ممکن است گاهی دچار افکار یا احساسات غیر منطقی شویم که درک این رفتار برایمان مشکل باشد و یا در برخی مواقع در مواجهه با برخی مشکلات پاسخ های نامناسبی نشان دهیم که با ادامه پیدا کردن این نابهنجاری ها ممکن است اختلالی در روانمان ایجاد گردد.
در اینجا لازم است دو سوأل پرسیده شود: آیا هر نابهنجاری رفتاری یک اختلال روانی است؟ بر چه اساسی می توان برای یک فرد تشخیص اختلال روانی گذاشت؟ در ادامه این مقاله تصمیم داریم به این سوألات پاسخ دهیم.
تاریخچه اختلال روانی
تاریخچه اختلالات روانی بسیار گسترده است. اجداد ما در قرن های گذشته معتقد بودند که اختلال روانی حاصل عملکرد نیرو های ماورا طبیعی و جادویی مانند ارواح شرور و شیاطین است و در آن دوران درمان نیز به صورت جن گیری انجام می شد. تاریخچه ی اختلالات روانی به یونان باستان باز می گردد در آن دوران اختلالات روانی ناشی از اختلال در کارکرد بدن افراد تلقی می شد و برای درمان نیز به معابدی که الهه سلامت و تندرستی (هایجیا) قرار داشت می رفتند و عبادت می کردند اما مطالعات تخصصی در یونان توسط بقراط (پدر علم پزشکی) آغاز شد وی اهمیت مغز را در پیدایش اختلالات درک کرده بود و درمان هایی مبنی بر استراحت، استحمام و رژیم غذایی را رواج داد بعد ها نیز پیروانش مانند افلاطون و ارسطو درباره ی این مسئله نظریاتی را بیان کردند. افلاطون رفتار پریشان را ناشی از تعارضات درونی بین هیجان و عقل می دانست. وی قدرت فکر و عقل را بسیار مهم تلقی می کرد و اعتقاد داشت ذهن تنها واقعیت حقیقی وجود بشر می باشد. ارسطو عدم تعادل مزاج های چهارگانه (صفرا، سودا، دم و بلغم) را مسبب ایجاد اختلالات روانی می دانست.
در طول تاریخ همیشه برخورد های غیر انسانی با مبتلایان صورت می گرفت اما در قرن هجدهم پزشک فرانسوی به نام فیلیپ پینل جنبشی را به راه انداخت و با روشی جدید و رفتاری توام با مهربانی زنجیر را از پای بیماران روانی باز کرد و شکنجه و تنبیه را برای بیماران منع کرد. روش وی بسیار گسترده و جهان شمول بود و یکی از تاثیرگذار ترین افراد در تاریخ روانپزشکی شناخته شد. همین طور طبقه بندی جدیدی از بیمار های روانی ارائه نمود، وی وراثت و تأثیرات محیط را دو دلیل اصلی برای ابتلا به اختلال روانی بیان کرد و با ارائه شیوه ای جدید با عنوان درمان اخلاقی که همان درمان به دور از خشونت بود توانست علائم برخی بیماران را کاهش دهد.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم سرعت تغییرات و پیشرفت در زمینه ی اختلالات روانی بسیار زیاد شد. اصطلاح اسکیزوفرنی که به معنای روان گسیختگی می باشد برای نخستین بار ابداع شد در این اختلال عملکرد مغز مختل می شود و فرد توانایی تشخیص واقعیت و تخیل را از دست می دهد. شوک الکتریکی به عنوان یک درمان روانپزشکی معرفی شد که طی آن دستگاهی بیمار متصل می شود و با ایجاد تشنج و شوک برقی از طریق جریان الکتریکی در یک لحظه عملکرد همه سلول های مغز را تحت تاثیر قرار داده در حین عبور جریان برق از مغز، عملکرد مغز مانند شروعی دوباره دچار تغییر می گردد. زیگموند فروید یکی از اولین روانشناسان و بنیان گذار متدی جدید با عنوان روانکاوی بود وی خودآگاه یعنی تمام فرایند هایی که فرد به آن آگاهی دارد و ناخودآگاه شامل احساسات، تصمیمات و انگیزه های که تحت تاثیر تجارب گذشته می باشد را نیز مطرح نمود. وی ریشه بسیاری از مشکلات را ناشی از تعارضات زمان کودکی میدانست. از دیگر دانشمندان علم روانشناسی در این زمینه میتوان به آدلر، یونگ و هورنای اشاره کرد.
در طی جنگ جهانی و بعد از آن درمان های جدیدی مانند روان درمانی های کوتاه مدت معرفی شد همینطور روانکاوی که متد جدیدی بود و عقیده داشت همه ی افراد افکار، خاطرات و احساسات در ناخودآگاه هستند و هدف رهایی از این افکار سرکوب شده و آگاهی از ناخودآگاه می باشد پا به میدان گذاشت و شناخت درمانی روش جدید و کوتاه مدتی است که اهمیت زیادی بر شناخت و افکار انسان قائل است و به تغییر افکار ناکارآمد و نامناسب می پردازد نیز وارد میدان شد. از طرفی نیز همزمان با پیشرفت های روانشناسی کشف و تولید دارو های مناسب برای بیماران به تنهایی یک انقلاب در زمینه ی درمان اختلالات روانی محسوب می گردد.
اختلال روانی چیست؟
اختلال روانی الگویی از علائم رفتاری یا روانی است که تاثیر بسزایی بر زمینه های مختلف زندگی فرد می گذارد و برای شخصی که علائم هر یک از اختلالات را تجربه می کند منجر به پریشانی روانی می گردد.
وقتی شما به مطب یک روانشناس مراجعه می کنید تا در مورد یک مشکل با او مشورت کنید روانشناس برای تشخیص از ملاک هایی که در DSM5 (راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی) آورده شده است، استفاده می کند. این ملاک ها به شرح ذیل می باشد:
- اختلال در فرد درونی می باشد.
- اختلال باعث به وجود آمدن مشکلاتی در تفکر، احساسات یا رفتار فرد می شود.
- اختلال در فرد رنجوری شخصی ایجاد می کند.
- اختلال موجب کژکاری در فرایند شناختی ،تحولی (رشدی ) یا عصب-زیست شناختی در فرد می شود.
- اختلال واکنش فرهنگی به یک رویداد خاص نمی باشد.
- اختلال در نتیجه انحراف اجتماعی یا تعارض با جامعه به وجود نمی آید.
انواع اختلالات روانی
- اختلال شخصیت: مجموعه اختلال های روانشناختی که اصلی ترین ویژگی رفتار غیرقابل انعطاف می باشد به طوری که عملکرد، رفتار و الگوی افکار فرد در این اختلال مختل می شود.
- اختلال خواب: توانایی خواب مطلوب و منظم را از فرد گرفته و زندگی روزمره فرد را مختل می کند.
- اختلال تغذیه: روی عادات غذایی فرد تاثیر می گذارد و باعث پریشانی عاطفی و عوارض قابل توجه پزشکی می شود.
- اختلال تجزیه ای: تجزیه یا گسست در جنبه های هوشیاری و حافظه می باشد به این معنا که فرد آگاهیش را نسبت به محیط و هویت خویش از دست می دهد.
- اختلال نشانه جسمانی: طی آن اضطراب و تعارض های روانی یعنی مسائل و مشکلات حل نشده ای که به صورت هوشیار یا ناهوشیار می باشد و با گذشت زمان به مشکلات یا شکایت های جسمانی (بیماری های جسمی) تبدیل می شوند.
- اختلال کنترل تکانه: افراد مکررا رفتار هایی را انجام می دهند و احساس می کنند نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند و اگر جلوی انجام دادن رفتار تکانشی آن ها گرفته شود، احساس درماندگی می کنند که به صورت بالقوه زیان بخش هستند.
- اختلال جنسی (کژکاری جنسی): مسائل و مشکلاتی هستند که در یک یا چند مرحله از امور جنسی یا درد هنگام رابطه جنسی مطرح شده است و باعث کاهش لذت جنسی و عدم رسیدن به اوج لذت در فرد یا حداقل رساندن آن می شود.
- اختلال افسردگی: حالت غمگینی شدید و عدم تجربه لذت و خوشی می باشد.
- اختلال دوقطبی: دوره های شدید که در آن خلق فرد مختل می شود به این معنا که به طور متناوب وارد فاز افسردگی و شیدایی می شود. این دوره های متناوب تغییر خلق روحیه، افکار و رفتار فرد را تحت تاثیر قرار می دهد.
- اختلال اسکیزوفرنی: یک اختلال مزمن که بر نحوه تفکر و رفتار فرد تاثیر می گذارد و عملکرد مغز را مختل کرده مبتلایان در فکر کردن و نشان دادن عواطف خود دچار مشکل می وند.
- اختلال رشدی عصبی: وجود مشکلاتی در مغز می باشد که بر یادگیری، توجه، حرکات و گفتار فرد تأثیر می گذارد.
- اختلال مصرف مواد: مصرف برخی از مواد است که می توانند باعث تسکین، آرامش، تحریک یا نشاط در فرد شوند اما با گذشت زمان باعث مشکلات بالینی اعم از ذهنی، جسمی و رفتاری می شوند.
- اختلال اضطراب: پیش بینی وقوع یک اتفاق بد در زمان آینده می باشد و با علائم فیزیکی مانند تپش قلب، تنگی نفس، تعریق و… بروز می کند.
- اختلال استرس: در این اختلال فرد بر این باور است که شرایط، خواسته ها و انتظاراتی که از وی دارند فراتر از توانش می باشد و باعث حالتی توام با تحریک پذیری، اشکال در تمرکز و… می شود. به طور کلی اختلال استرس واکنش فرد نسبت به وقوع یا امکان وقوع یک اتفاق در زمان حال است.
- اختلال وسواس فکری-عملی: فرد افکار خاصی را به طور مکرر در ذهن دارد و یا اعمال خاصی را به طور مکرر انجام می دهد تاحدی که عملکرد روزمره فرد مختل شود.
علائم کلی اختلالات روانی
در DSM5 (راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی) برای هر یک از اختلالات تعدادی نشانه در نظر گرفته شده است و برای تشخیص یک اختلال، فرد باید حداقل تعداد مشخصی از نشانه ها را در در طول مدت زمان معین بروز دهد تا تشخیص یک اختلال صورت گیرد. به عنوان مثال برای اختلال افسرده خویی (خلق افسرده) در راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی باید حداقل 2 نشانه اعم از انزوا و دوری از جامعه و عدم فعالیت در بیشتر اوقات به مدت دو سال در فرد دیده شود.
علائم کلی که در اکثر اختلالات وجود دارد اعم از:
- تغییر در خلق و خوی افراد
- اشکال در تمرکز
- تغییر در ساعت زیستی بدن
- تغییر در اشتها
- عدم علاقه و انگیزه ی کافی برای امور زندگی و روزمره
دقت کنید وجود هر یک از این علائم در فرد نشان از وجود اختلال روانی نمی باشد، علائمی که در بالا ذکر شد در برخی اختلالات مشترک اند برای مثال در اختلالات خواب ساعت زیستی بدن که یک چرخه 24 ساعته می باشد و ریتم بدن را در شبانه روز کنترل می کند مانند دمای بدن، هوشیاری و… مختل می شود و همین باعث اشکال در تمرکز برای فعالیت های روزمره و تغییر در اشتها می گردد.
علل اختلالات روانی
محققین در مبحث علت شناسی اختلالات با ترکیب پیچیده ای از علل روبرو هستند. علت واحد و مشخصی برای هیچ یک از اختلالات روانی وجود ندارد. اکثر مواقع چند علل زمینه ای-ژنتیکی با عوامل محیطی-تربیتی ترکیب شده و زمینه ساز اختلالات روانی می گردند. برخی عوامل نیز ابتلا به بیماری را بالا می برند اعم از:
- عوامل محیطی: پرورش در محیط نامناسب و وجود شرایط استرس زا، قرار گرفتن در برابر خشونت جسمی و جنسی، برطرف نشدن نیاز های عاطفی و هیجانی همگی از عوامل محیطی مهم در بروز اختلالات روانی می باشند.
- وراثت پذیری: وراثت به معنای انتقال صفات از والدین به فرزندان می باشد. این صفات می تواند شامل قد، رنگ چشم و یا اختلالات روانی باشد به همین دلیل وراثت نقش مهمی در ابتلا به بیماری روانی دارد. فردی که سابقه خانوادگی بیماری اسکیزوفرنی یا دوقطبی دارد بیشتر از سایر افراد جامعه در معرض خطر ابتلا به بیماری روانی می باشد.
- تغییرات شیمیایی مغز: عدم تعادل مواد شیمیایی یا انتقال دهنده ها در مغز منجر به ایجاد اختلال روانی می گردد برای مثال سروتونین نوعی انتقال دهنده ی عصبی در مغز می باشد که وظیفه ی تنظیم خلق و خوی فرد را دارد و کمبود آن در بدن منجر به افسردگی می شود.
- شخصیت فرد: بعضی از ویژگی های شخصیتی نیز می تواند فرد را در معرض ابتلا به بیماریها قرار دهد. به طور مثال انجام رفتار های تکانشی و پرخطر مانند خرید افراطی، روابط جنسی آزاد و… یا بی ثباتی عواطف، احساسات و هیجانات که ابعاد شخصیت فرد می باشند، زمینه ی اختلال روانی و ابتلا به اختلالات شخصیت را ایجاد می کند.
- بهداشت و مراقبت های قبل از تولد: استفاده از مواد مخدر و نوشیدنی های الکلی، مصرف دارو بدون تجویز پزشک همگی در دوران بارداری باعث تاثیرات منفی بر روی جنین می گردند و خطر ابتلا به بیماری های روحی روانی را در بزرگسالی افزایش می دهند.
- الگو های نامناسب: الگو های نامناسب و مخرب، باعث ایجاد رفتار های ناسازگارانه در فرد می شود و وی را در معرض ابتلا قرار میدهد. طور مثال گاهی ترس های مرضی که به نام فوبیا در جامعه شناخته می شوند از همین الگو های ناسازگارانه که توسط کودک مشاهده و یادگیری شده است، نشأت می گیرند.
- مصرف مواد مخدر: مواد مخدر تغییرات اساسی در کارکرد مغزی ایجاد می کند و باعث تغییراتی مقطعی و یا طولانی مدت در رفتار و خلق و در موارد شدیدتر شخصیت فرد میشود. علائم اسکیزوفرنی و اختلالات هذیانی را نیز تشدید میکند.
تشخیص اختلال روانی
تشخیص اختلالات روانی بسیار متفاوت از بیماری های جسمانی می باشد. برای بیماری های جسمانی معمولا انواع روش های تشخیصی آزمایشگاهی وجود دارد، اما اختلالات روانی را در آزمایشگاه و با گرفتن نمونه خون نمی توانند تشخیص دهند.
روش عمده تشخیص، سنجش و ارزیابی روانی می باشد که توسط متخصصین این حوزه رخ میدهد. ابزار های سنجشی که متخصصان برای تشخیص به کار می گیرند اعم از:
- مشاهده: متخصصان از طریق مشاهده میتوانند برخی نشانه های اختلال را در فرد پیدا کرده و سرنخ هایی برای تشخیص گذاری تعیین کنند. مشاهده روش بسیار مناسبی برای تشخیص اختلالات کودکان مانند اختلال بیش فعالی و اختلال سلوک می باشد.
- مصاحبه تشخیصی: مصاحبه نیز فرایندی است که در آن متخصص از طریق سوالات مشخصی که میپرسد میتواند به علامتها و نشانههای اختلال دست پیدا کرده و از طریق آن اطلاعات لازم برای تشخیص را حاصل کند.
- آزمون های روانی: آزمون های روانی ابزارهایی هستند که مشاهده و مصاحبه را تکمیل میکنند و در فرایند تشخیص گذاری میتوانند درستی تشخیص را افزایش دهند.
کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری
ابتدا طبقه بندی اختلالات روانی توسط فیلیپ پینل آغاز شد و بعد از آن امیل کراپلین اولین نظام جامع طبقه بندی اختلالات روانی را به وجود آورد.
در سال ۱۹۵۲ کتابچه ای به نام راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی DSM شکل گرفت این کتابچه توسط متخصصین بهداشت روان و روانپزشکان به عنوان معیاری برای تشخیص اختلالات روانی استفاده می شد. بعد ها در سال ۱۹۶۸ طبقه بندی DSM2 شکل گرفت و تشخیص هایی که از این نظام ناشی می شدند تحت تاثیر صفات استنباطی بودند، لذا متخصصان مختلف مشکل زیادی در تشخیص با یکدیگر داشتند. در سال ۱۹۸۰ طبقه بندی DSM3 که در آن به جای صفات استنباطی مستقیما به توصیف رفتارها می پرداختند تنظیم شد.
در سال ۱۹۸۷، ۳۰ طبقه دیگر به آن اضافه شد و DSM-3-R نام گرفت که در نهایت در سال ۱۹۹۴ جای خود را به DSM4 داد که بیشتر برای تامین هماهنگی کاربرد اصطلاحات با طبقه بندی بین المللی بیماری ها و مسائل بهداشتی ICD-10 که توسط سازمان بهداشت جهانی منتشر شد به روی کار آمد. این روزها نسخه پنجم نظام جامع طبقه بندی اختلال های روانشناختی ارائه شده است که به صورت گسترده برای تشخیص، مورد استفاده ی روانشناسان و روانپزشکان قرار می گیرد.
درمان اختلال روانی
در تمام اختلالات روانی افراد دچار رنج و پریشانی فراوانی می شوند، همین رنج و پریشانی است که فرد را به سمت درمان می کشاند. درمان های اختلالات روانی خود به دو دسته کلی تقسیم میشوند اعم از دارو درمانی و روان درمانی که در مواقع حاد از دارو درمانی در کنار روان درمانی استفاده می کنند.
دارو درمانی
زمانی که نارسایی های دستگاه عصبی یا اختلالات ژنتیکی مسئول ایجاد اختلالات روانی باشند، برای درمان آن ها از طیف وسیعی از داروها استفاده می شود. دارو درمانی یک درمان زیستی می باشد. دارو ها همیشه توسط روانپزشک تجویز شده و تاثیر قابل ملاحظه ای بر علل زیستی اختلالات روانی دارد و در بهبود وضعیت فرد بسیار موثر است.
دارو هایی که برای درمان اختلالات روانی تجویز می شود در چند دسته قرار می گیرند اعم از:
- ضد افسردگی ها: سه حلقه ای ها TCA (ایمی پرامین، آمی تریپتیلین، نورتریپتیلین و میرتازاپین)، مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین SSRI (فلوکستین، سیتالوپرام، اس سیتالوپرام، سرترالین، فلووکسامین، پاروکستین، داپوکستین، زیملیدین و ونلافاکسین)، بازدارندههای مونوآمین اکسیداز MAOI (ترانیل سیپرومین و فنلزین)
- محرک ها: آمفتامین ها
- ضد اضطراب: بنزودیازپین ها (میدازولام، تریازولام، آلپرازولام، کلونازپام، دیازپام، لورازپام، فلورازپام و کلردیازپوکساید)
- ضد روانپریشی: بوتیروفنون ها (هالوپریدول و دروپریدول)، فنوتیازین ها (کلرپرومازین، فلوفنازین، تیوریدازین، تری فلوپرازین و پرومتازین)، تیوگزانتین ها (تیوتیکسن و فلوپنتیکسول) و الانزاپین، کلوزاپین، ریسپریدون، آریپیپرازول
- تثبیت کننده خلق و خو: لیتیوم، کاربامازپین، والپروات و سدیم
درمان های دیگری که ممکن است گاهی به کار رود اعم از:
نوروفیدبک: نوروفیدبک روشی برای کنترل یا اصلاح امواجی می باشد که به مغز فرستاده می شود. درمانگر در این روش، با تغییر امواج الکتریسیته مغزی، به فرد کمک میکند که در شرایط مختلف، چگونه امواج ناهنجار را به حالت هنجار و خود تنظیمی تبدیل کند. در آغاز الکترود، که سنسور های حساسی هستند، روی پوست سر شما قرار میگیرد. در مدت قرارگیری الکترود روی سر، فعالیت الکتریکی مغز را به صورت امواج مغزی ثبت میکنند. اکثر مواقع این امواج را در حالتی ثبت میکنند که فرد مشغول دیدن فیلم یا انجام بازی کامپیوتری و یا شنیدن موسیقی است. سپس با تغییراتی که در صدا یا پخش فیلم داده میشود به شما کمک میکند امواج مغزی خود را اصلاح کنید. اینکه چه امواجی در مغز کم و زیاد گردد بستگی به مشکل فرد دارد و درمانگر در نوروفیدبک به تنظیم امواج در مغز می پردازد.
بیوفیدبک: بیوفیدبک روشی است که به فرد می آموزد تا عملکرد های طبیعی بدن مانند ضربان قلب را کنترل کند. در آغاز الکترودها به پوست یا انگشتان دست متصل می شوند این الکترودها، سیگنال هایی به مانیتور فرستاده و صدا، نور یا تصویری را نشان می دهد که نشانگر ضربان قلب و تنفس، فشار خون، دمای پوست، تعریق یا فعالیت ماهیچه ای است. زمانی که فرد تحت استرس قرار گیرد، این اعمال تغییر می کنند. ضربان قلب و فشار خون بالا می رود، ماهیچه ها منقبض می شوند، فرد شروع به تعریق می کند و پی در پی نفس می کشد. فرد می تواند این پاسخ های استرسی را روی مانیتور ببیند و سپس هنگامی که تلاش می کند آن ها را متوقف کند، بازخورد فوری را نیز ببیند.
الکتروشوک درمانی: در طی این درمان بیمار تحت بیهوشی خفیف، یک جریان الکتریکی ضعیف را روی جمجمه دریافت میکند که باعث تشنج میشود. تشنج با تغییر در ترکیب بعضی مواد شیمیایی مغز باعث بهبود نشانه های بعضی مشکلات روانپزشکی میشود. این درمان کم خطر و بدون درد می باشد.
روان درمانی
درمان های روانشناختی انواع گسترده ای از درمان ها هستند که تاثیر زیادی در درمان اختلالات دارند و متخصصان بهداشت روان از آن ها استفاده می کنند. این درمان ها اعم از:
- رویکرد رفتاری: دیدگاه این رویکرد بر این موضوع استوار است که چگونه محیط و محرک های بیرونی بر وضعیت روانی و رشد فرد تأثیر می گذارند و چگونه این عوامل به طور خاص فرد را برای رفتار هایی که بعداً از خود نشان می دهند تربیت می کنند. این رویکرد به بررسی چگونگی شرطی شدن ترس ها با موقعیت های معین و نیز نقش تقویت در ایجاد و پایداری رفتارهای نامناسب می پردازد.
- رویکرد شناختی: این رویکرد ذهن فرد را پردازشگر اطلاعات دانسته، همین طور رفتار ها و دیدگاه های شخص را بر اساس دانش قبلی و تجربیات گذشته اش استوار می داند. این شیوه ی درمانی ایده های تفکر روانکاوی و رفتار های مشروط را از بین می برد و با تصمیماتی که حافظه فرد تعیین می کند و توانایی آن ها در پردازش این اطلاعات به منظور انتخاب گزینه های فعلی و بعداً، بر اراده آزاد متمرکز است. رویکرد شناختی، برخی اختلال های روانی را ناشی از نقص و نارسایی فرایندهای شناختی و بهبود آن ها را با تغییر آن شناخت ها امکان پذیر می داند. در این رویکرد به جای تکیه بر انگیزه ها و هیجان ها و تعارض های نهفته و پنهان، فرایندهای ذهنی آگاهانه مدنظر قرار دارد.
- رویکرد روانکاوی: فرض اصلی روانکاوی بر این باور استوار است که همه افراد دارای افکار، احساسات، خواسته ها و خاطرات ناخودآگاه می باشند. هدف از این نوع روان درمانی، آگاهی فرد نسبت به ناخودآگاه خویش و رهایی از احساسات و تجربیات سرکوب شده است. این طور فرض می شود که یادآوری و بازگرداندن تعارض ها و هیجان های ناخودآگاه به حیطه آگاهی، موجب از بین رفتن ضرورت کاربرد دفاع های روانی و در نتیجه بهبود یافتن اختلال است. تکیه این رویکرد بر اختلال روانی مبتنی بر وجود تعارض های ناخودآگاه است که معمولا از دوران کودکی نشات می گیرد. و بر پایه مکانیسم های دفاعی، برای حل و فصل اضطراب قرار دارد که ناشی از تکانه ها و هیجان های واپس رانده شده است.
- رویکرد انسان گرایانه یا پدیدار شناختی: نظریه پردازان این رویکرد مفاهیم جدیدی همچون آزادی، مسئولیت و گرایش به خودشکوفایی را مطرح کردند. در این نوع رویکردها، انسان ها پس از ارضای نیاز های سطح اولیه مانند گرسنگی، تشنگی و امنیت به دنبال نیاز های بالاتر و متعالی میروند. آن ها معتقدند انسان، گرایش ذاتی به خودشکوفایی دارد و در انتخاب گزینه های فعلی و بعداً، بر اراده آزاد متمرکز است. انسانگرایی، نظامی فکری می باشد که به موجب آن، تمایلات و ارزش های انسان در درجهی اول قرار دارند. این رویکرد بر توانمندی ها و آرزو های انسان، اراده آزاد و تحقق یافتن استعداد تأکید میکند. همین طور برداشتی دلپذیر و خوشبیانه از ماهیت انسان، ارائه میدهند. توصیف آنها از انسان، موجوداتی فعال و خلاق است که در حال رشد و خودشکوفایی میباشند.
- رویکرد تجربی زوج درمانی و خانواده درمانی: آموزش خانواده خود به تنهایی درمان جامع و کاملی به حساب نمی آید، اما در کنار سایر درمان ها اعم از دارو درمانی و روان درمانی به بهبود بیمار کمک بسیار زیادی می کند. در این رویکرد، شیوه ی روان درمانی این گونه است که اعضای خانواده طی جلساتی با جنبه های مختلف بیماری آشنا می شوند و نحوه برخورد درست با مشکلات بیمار و همین طور رفتار هایی که بیمار از خود بروز می دهد را می آموزند.
جمع بندی
اختلالات روانی می تواند باعث اختلال در عملکرد روزمره، روابط، کار، مدرسه و سایر حوزه های مهم شود. با این حال، با تشخیص و درمان مناسب، افراد می توانند از علائم خود را کاهش دهند و راه های مقابله با اختلالات روانی را بیاموزند.
بله
تقریبا
خیر